کد مطلب:304444 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:185

مددخواهی از انصار
ثُمَّ رَمَتْ بِطَرْفِها نَحْوَ الْاَنْصارِ فَقالَتْ:

یْا مَعْشَر الْفَتْیَةِ، وَ اَعْضادَ الْمِلَّةِ، وَ اَنْصار الْاِسْلامِ! ما هذِهِ الْغَمیزَةُ فِی حَقّی؟ وَ السَّنَة عَنْ ظُلامَتی؟ اَما كانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) اَبی، یَقُولُ: «اَلْمَرْءُ یُحْفَظُ فِی وُلْدِهِ»؟ سَرْعانَ ما اَحَدَثْتُمْ وَ عَجْلانَ ذا اِهالَةً، وَ لَكُمْ طاقَةٌ بما اُحاوِلُ، وَ قُوَّةٌ عَلی ما اَطْلُبُ وَ اُزاوِلُ! اَتَقوُلوُنَ ماتَ مُحَمَّدٌ(ص)؟ فَخَطْبٌ جَلیلٌ اسْتَوْسَعَ وَهْیُهُ، وَ اسْتَنْهَرَ فَتْقُهُ، وَ انْفَتَقَ رَتْقُهُ، وَ اَظْلَمَتِ الْاَرْضُ لِغَیْبَتِهِ، وَ كُسِفَتِ النُّجُومُ لِمُصیبَتِهِ، وَ اَكْدَتِ الآمالُ، وَ خَشَعَتِ الجِبالُ وَ اُضیعَ الْحَریمُ، وَ اَزیلَتِ الْحُرْمَةُ عِنْدَ مَماتِهِ، فَتِلْكَ وَ اللَّهِ النَّازلَةُ الْكُبْری، وَ الْمُصیبَةُ الْعُظْمی، لامِثْلُها نازِلَةٌ وَ لابائقَةٌ عاجِلَةٌ، اَعْلَنَ بِها كِتابُ اللَّهِ - جَلَّ ثناؤُهُ - فی اَفِنَتِكُمْ فی مُمْساكُمْ وَ مُصْبِحِكُمْ، هِتافاً و صُراخاً وَ تِلاوَةً وَ اَلحاناً، وَ لَقَبْلَهُ ما حَلَّ بِأَنبیاء اللَّهِ وَ رُسُلِهِ، حُكْمٌ فَصْلٌ وَ قَضاءٌ حَتْمٌ: «وَ ما مُحَمَّدٌ اِلّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ اَفَاِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی اَعْقابِكُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلَی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهِ الشَّاكِرِین». [1] .

اَیْهاً بنی قَیْلَة! ءَاُهْضَمُ تُراثَ اَبی؟ وَ اَنْتُمْ بِمَرْایً مِنّی وَ مَسْمَعٍ وَ مُنْتَدَیً وَ مَجْمَعٍ؟! تَلْبَسُكُم الدَّعوَةُ، وَ تَشْمَلُكُم الْخُبْرَةُ وَ اَنْتُمْ ذَوو الْعَدَدِ وَ الْعُدَّةِ وَ الْاَداةِ و القُوَّةِ وَ عِنْدَكُمُ السّلاحُ و الجُنّةُ تُوافیكُمُ الدَّعْوَةُ. فَلاتُجیبُونَ، وَ تَأتیكُمُ الصَّرخَهُ فَلاتُغیثُونَ، وَ اَنْتُم مَوْصُوفُونَ بالْكِفاحِ، مَعْروُفُونَ بِالْخَیْرِ و الصَّلاحِ، وَ النُّجَبَةُ اَلّتی انتُجِبَتْ، وَ الْخِیَرةُ الّتی اُخْتُیِرَتْ! قاتَلْتُمُ الْعَرَبَ، وَ تَحَمَّلْتُمْ الْكَدَّ و التَّعَبَ، وَ ناطَحْتُمُ الاُمَمْ، وَ كافَحْتُمُ الْبُهَمَ، فَلا نَبْرَحُ اَوْ تَبْرَحُونَ، نأمُرُكُمْ فَتأتَمِرُونَ حتّی دارَتْ بِنا رَحَی الْاِسْلامِ وَ دَرَّ حَلَبُ الْاَیَّامِ، وَ خَضَعَتْ نُعَرَةُ الشّركِ، وَ سَكَنَتْ فَوْرَةُ الْاِفكِ، وَ خَمَدَتْ نیرانُ الْكُفْرِ، وَ هَدَأتْ دَعْوَةُ الْهَرْجِ وَ الْمَرْج، وَ استَوسَقَ نِظامُ الدّین، فَاَنّی بَعْدَ الْایمان؟ «أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَیْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَءُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن كُنتُم مُؤْمِنِینَ». [2] .

اَلا وَ قَد أری اَنْ قَد اَخْلَدتُمْ اِلَی الْخَفْضِ، وَ اَبْعَدْتُمْ من هو اَحَقُ بِالْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ، وَ خَلَوْتُم بِالدَّعَةِ، وَ نَجَوْتُمْ مِنْ الضَّیْقِ بِالسِّعةٍ، فَمَجَجْتُمْ ما وَعَیْتُمْ، وَ دَسَعْتُمُ الَّذی تَسَوَّغْتُمْ، «فإِن تَكْفُرُوا أَنتُمْ وَمَن فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ» [3] .

اَلا وَ قَدْ قُلْتُ ما قُلْتُ عَلی مَعْرِفَةٍ مِنّی بِالْخَذْلَةِ الَّتی خامَرَتْكُمْ وَ الْغَدْرَةِ الَّتیِ اسْتَشْعَرَتْها قُلُوبُكُمْ، وَلكِنَّها فَیْضَةُ النَّفْسِ، وَ نَفْثَةُ الْغَیْظِ، وَ خَوَرُ الْقَناء، وَ بَثَّةُ الصُّدوُرِ، وَ تَقْدِمَةُ الْحُجَّةِ. فَدُونَكُمُوها فَاحْتَقِبُوها دَبِرَةَ الظَّهْرِ، نَقِبَةَ الْخُفِّ، باقِیَةَ الْعارِ مُوسُومَةً بِغَضَبِ اللَّهِ وَ شَنارِ الْاَبَدِ، مُوصُولةً «بِنَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ. الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ» [4] ، فَبِعَیْنِ اللَّهِ ما تَفْعَلونَ «وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ» [5] وَ اَنَا ابْنَةُ «نَذِیرٌ لَّكُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ» [6] ، «فاعْمَلُوا عَلَی مَكَانَتِكُمْ إِنَّا عَامِلُونَ. وَانْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ». [7] ای مردان بانفوذ و ای بازوان ملّت و ای پشتیبانان اسلام! و ای كسانی كه اسلام در دامن آنان بالندگی یافته است، شما را چه شده كه در باز گرفتن حقّ من، سستی روا می دارید؟ و چرا دیده به هم نهاده اید و از ستمی كه بر من روا می دارند، تغافل می ورزید؟ مگر نه این است كه به گفته پدرم: «احترام فرزند، نگاهداشتِ حرمت پدر است». چه زود فاجعه آفریدید و چه سریع، رنگ عوض كردید؟ با آن كه در شما توان آن هست كه مرا در مطالبه حقّی كه در بازپس گیری آن فریاد می زنم و تلاش می كنم، یاری كنید. آیا می انگارید كه محمّد -(ص)- از دنیا رفت [و همه چیز تمام شد؟]. آری، از دنیا رفت و جانی را به خدا سپرد. چه مصیبت بزرگی و چه اندوهِ سترگی است! سستی و رخنه ای كه در بنای اسلام [بر اثر فقدان او]پدید آمد، بسیار عمیق است. شكافی كه هرگز پُر نخواهد شد و هر روز بر وسعت آن، افزوده می شود.

با غروبِ خورشید محمّد، زمین، تاریكستان شد و خورشید و ماه گرفت و اختران، پراكنده شدند. با مرگش شاخه های امید، بی بَر و كوهها زیر و زِبَر شد و حرمتها تباه و حریمها بی پناه گشت. سوگند به خدای كه این حادثه، بسی سنگین و گرانبار بود و این مصیبت، بس ناگوار و بزرگ، و به راستی سنگین و بی نظیر و در قیاس با حادثه های دیگر، جبران ناپذیر، [امّا نه چنان بود كه شما تقدیر الهی را ندانید.] قرآن، كتاب خدای - برتر از ثنا و تحسین - كه در خانه های شما در دسترس شماست و بامدادان و شامگاهان (شب و روز)، آن را با لحنهای گوناگون می خوانید. شما را پیش تر، از این قضای حتمی الهی باخبر ساخت كه مرگ، فرمان قطعی خداوند و سرنوشت محتوم و سنّت جاری و ثابت در زندگی پیامبران است. «محمّد جز فرستاده ای كه پیش از او هم پیامبرانی آمدند و گذشتند، نیست. آیا اگر او بمیرد یا كشته شود، از عقیده خود برمی گردید - كنایه از بازگشت به دوران جاهلیت؛ یعنی پیش از اسلام است -؟ و هركس از عقیده خود بازگردد، هرگز هیچ زیانی به خدا نمی رساند، و به زودی خداوند، سپاسگزاران را پاداش می دهد.» ای پسرانِ قیله! [8] دور از شأن شماست كه پیش چشم شما میراث پدرم را ببرند و ببلعند و حرمتم را نگاه ندارند و شما فریاد دادخواهی مرا بشنوید و از حال و كار من، آگاه شوید [و سكوت كنید]. فریاد مظلومیّت من به گوش شما می رسد، ولی پاسخ نمی دهید و مرا یاری نمی كنید، و این در حالی است كه ساز و برگ و سلاح و توانِ یاری مرا دارید؛ و با آنكه در یاری و حمایت از دین، به جنگاوری معروف و به نیكی و صلاح، شهره آفاق اید، شما نخبگانِ این امّت و برگزیدگان مردمی هستید كه به حمایت ما اهل بیت برخاستید. شما با سلحشوران و جنگاوران و دلاوران عرب، كارزار كردید و در راه خداوند، سختی ها و رنجها را به جان خریدید و با مشركان و قهرمانان قلدر و یاغی و بی منطق، مبارزه كردید و همواره در پیروی ما بودید. آنچه فرمان می دادیم، به گوشِ جان می شنیدید و با خلوص تمام، بدان عمل می كردید، تا آنكه چرخ اسلام به محور ما به گردش درآمد و شیر در پستان روزگاران، فزونی یافت و خیرها و بركتها به سوی جهان اسلام، سرازیر شد و نعره های نخوت زای عربده كش هایِ فریبكار، فروكش كرد و آتش كفر، به خاموشی گرایید و فراخوانِ به آشوب و فتنه، در نطفه خفه شد و مشركان، تار و مار گشتند و نظام دین، محكم و استوار گردید. اكنون شما را چه شده است كه پس از آشكاری حق سرگردان و حیران و وامانده اید و بعد از آن همه زبان آوری، دم فرو بسته، خاموش اید و بعد از بستن پیمان اینك آن را می شكنید؟ و از پس ایمانتان شرك ورزیدید؟! «آیا با گروهی كارزار نمی كنید كه سوگند [و پیمان]خویش رابشكستند و آهنگ بیرون كردنِ پیامبر را نمودند، و آنها بودند كه نخستین بار [دشمنی و پیكار با شما را]آغاز كردند؟ آیا از آنان می ترسید؟ و خدا سزاوارتر است كه از او بترسید اگر مؤمنید». [علّت این ترس و وحشت، روشن است.] جز این نیست كه به تن آسایی خو كرده و به سایه امن و خوشی پناه برده، و به خلوت زندگی راحت طلبانه راه یافته اید و سرانجام، سر به راه انحطاط نهاده، سزاوارترین و نیرومندترین و آگاه ترین كس را از عرصه اداره جامعه اسلامی كنار زدید؛ و می بینم كه در خلوت خویش خزیده و غرقِ در آرامش و خوشگذرانی هستید و از تنگنای انجام مسئولیت ها خود را رهانیده، راحت طلبی را برگزیده اید و آنچه را كه در درون ذخیره كرده بودید، بیرون انداختید [جام گوارای ایمان و عشق به خداوند را كه نوشیده و از آن سرمست بودید، ناخواسته بالا آوردید و بعد از ایمان، كفر ورزیدید]. «اگر شما و هركه در روی زمین است، همگی كافر شوند بی گمان، خدا بی نیازِ ستوده است.» هش دارید! گفتنی ها را گفتم. با شناخت كاملی كه از شما دارم، ما را یاری نخواهید كرد؛ چرا كه در چنگال ذلّت و زبونی گرفتارید و دلبرده نیرنگ و خدعه اید، و می دانم كه پیمان شكنی، راه و رسم شماست و در ژرفنای جانتان رسوخ كرده است. امّا چه كنم كه دلم خون است و از سوزِ دل، این سخنان را به زبان آوردم. آری! برای این بود كه گفتنی ها را گفته باشم و حجّت را بر شما تمام كرده باشم. این شتر و این بار [خلافت]! برگیرید؛ ببرید؛ دو پشته بارگیری كنید و تنگِ زینش را محكم ببندید؛ امّا بدانید كه پشت این سواری زخم است و پای آن، سخت فرسوده شده و تاول زده است. داغ ننگِ جاودانه و نشانِ خشم خداوندی بر آن نهاده شده است و هیچ گاه شما را آسوده نمی گذارند تا این كه «به آتشِ افروخته خداوند بسوزاند. آتشی كه راه می جوید تا آشكار شود و سربرآورده و شراره می كشد تا یكسره بر دلها چیره شود». آنچه می كنید، در محضر خداست «و كسانی كه ستم كرده اند، به زودی خواهند دانست كه به كدام بازگشتگاه برخواهند گشت. من دختر كسی هستم كه شما را از عذاب سختی كه در پیش است، هشدار می داد. [حال كه چنین است] پس هر كاری كه می خواهید بكنید و ما نیز كار خودمان را می كنیم. به انتظار بنشینید [تا میوه تلخ درختی را كه كِشتید، بچینید و كیفر كاری را كه كردید، ببینید]. ما نیز به انتظار می نشینیم.

فاطمه(س) با آوردن اوصافی چون: «مردان بانفوذ»، «بازوان ملّت»، «پشتیبانان اسلام» و «كسانی كه اسلام در دامن آنان بالندگی یافته است.» و نظیر اینها برای انصار، از یك سو، به یادآوری خاطراتِ شكوهمند گذشته و رشادتها و فداكاری ها و پایداری های آنها در پذیرش دعوت پیامبر(ص) و مددكاری آن حضرت در راه گسترش ایمان و عمل صالح و تثبیت حاكمیت اسلام پرداخت و از سوی دیگر، به توبیخ و سرزنشِ آنان، به دلیل تغافل و نادیده انگاشتنِ ظلمی كه به «اهل بیت» پیامبر شده بود، پرداخت. علی(ع) درباره گذشته انصار فرمود:

هُمْ وَ اللَّهِ رَبَّوُا الْاِسلامَ كَما یُربَّی الْفَلُوُّ مَعَ غِنائِهِمْ بَاَیْدِیِهِمُ السِّباطِ وَ الْسِنَتِهُم السِّلاطِ. [9] به خدا قسم كه ایشان با ثروتشان اسلام را چون كُرّه اسبِ از شیر گرفته كه تربیت می كنند، با دستِ پُر سخاوت و زبانهای تیزشان تربیت كردند.

«یا معشر الفتیة» در پاره ای از نسخه ها «مَعْشَر الْبَقِیَّةِ» آمده است و در پاره ای دیگر، «یا مَعْشَر النَّقیبة». ای مردان بانفوذ، ای جوانمردان، ای یادگاران گذشتگان! انگیزه این سستی و سهل انگاری از یاری من، و چشم پوشی از حقّ من و نادیده گرفتنِ دادخواهی من، چیست و چرا؟! مگر سخن پیامبر(ص) را نشنیدید كه فرمود: «احترام به فرزند، نگاهداشتِ حرمت پدر است؟». چه زود رنگ باختید و چه زود به چنین وضعی درآمدید، با آنكه در شما توان آن هست كه مرا در مطالبه حقّی كه در بازپس گیری آن، فریاد می زنم، یاری كنید. آیا عذرتان این است، كه می گویید: پیامبر خدا از دنیا رفت و همه چیز تمام شد و ما هیچ گونه رسالتی نداریم؟ آری! او از دنیا رفت و مرگ او مصیبتی جانگداز بود. با رفتن او شكافی عمیق به وجود آمده است كه همواره در حال فزونی است و هرگز، التیام نپذیرد. زمین از فقدان او تاریك و كوهها زیر و زبر شد و آرزوها بر باد رفته اند. علی(ع) به هنگام غسل آن بزرگوار، از سنگینی این مصیبت عالم سوز، چنین یاد می كند:

پدر و مادرم فدایت باد، ای رسول خدا! آنچه با مرگ تو قطع شد، با مرگ هیچ كس قطع نشد و آن، نبوّت و اخبار آسمانی بود. غمِ مصیبت تو همگان را به سوگ نشانده، و دلیل تسلیت برای همه مرگها و مصیبتها شده است. اگر این امر نبود كه تو دستور به صبر و شكیبایی فرموده ای و از بیتابی نهی كرده ای، آن قَدَر بر تو می گریستیم كه سرچشمه اشكهایمان خشك شود و درد و غم پیوسته و حزن و اندهمان همیشه باقی باشد. گرچه اینها نیز برای از دست دادنِ تو اندك است؛ امّا مرگ، چیزی است كه نمی توان آن را برگرداند و دفع كرد. پدرم و مادرم فدایت باد! ما را در حضور پروردگارت یاد كن و از خاطرمان مَبَر. [10] .

آیا اكنون كه آن بزرگوار از دنیا رفته و جهان اسلام در مصیبت فقدان او می سوزد، سزاوار است كه حرمتها شكسته شود و حریمی بر جای نماند؟ و این بی حرمتی ها تا آنجا پیش برود كه دیگر هیچ نمانَد و راه و رسمی را كه از سوی خداوند ترسیم كرده است، فراموش كنید و احكام جاهلیّت را به جای احكام الهی برگزینید؟ و آیا می دانید كه این بی حرمتی ها و سهل انگاری ها در یاری حق، چه فتنه ها و مصیبت هایی را در پی دارد؟


من ارچه در نظر یار خاكسار شدم

رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند


چو پرده دار به شمشیر می زَنَد همه را

كسی مقیم حریمِ حرم نخواهد ماند


(حافظ)

در اینجا دختر بزرگوار رسول خدا آیه ای از قرآن كریم را تلاوت كرد كه بیان كننده رویدادهای تلخ ناگوارِ پس از رحلت پیامبر(ص) است:

وَمَا مُحمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِكُمْ وَمَن یَنْقَلِبْ عَلَی عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاكِرِینَ. [11] و محمّ، جز فرستاده ای كه پیش از او هم پیامبرانی آمده و گذشتند، نیست. آیا اگر او بمیرد یا كشته شود، از عقیده خود برمی گردید؟ و هركس از عقیده خود برگردد، هرگز هیچ زیانی به خدا نمی رساند، و به زودی خداوند سپاسگزاران را پاداش می دهد.

با توجّه به حصری كه در آیه وجود دارد «وَ ما مُحمّدٌ اِلّا رَسُولٌ» و استفهام انكاری و سرزنش آمیز «اَفَاِنْ ماتَ» و همچنین تعبیر دقیق و پرمعنایِ «اِنْقَلَبُْمْ عَلی اَعْقابِكُمْ»، روشن می شود، كه مقصود آیه، روی گرداندن از جنگ و فرار از جبهه اُحد نیست؛ بلكه بار معنایی ژرفتر و سنگین تری را با خود دارد و آن عبارت است از «ارتجاع و بازگشت به جاهلیّت». بدین معنا كه مسلمانان سطحی نگر كه تنها مجذوب شخصیّت پیامبر(ص) بودند و در پرتو شخص او پیش می رفتند و از خود، چنان قدرت ایمانی و انقلابی پیش بَرنده ای نداشتند، همین كه چهره نورانی آن حضرت در كشاكش جنگ، پنهان شد و منافقان، شایعه كشته شدنش را پراكندند، در معرض جاذبه جاهلیّت و انقلاب قهقرایی قرار گرفتند: «اِنْقَلَبْتُمْ عَلی اَعْقابِكُمْ» و به گُمان باطل خود، پنداشتند كه هرگاه پیامبر(ص) به مرگ طبیعی یا شهادت از دنیا برود، راه و رسم و اندیشه او نیز از بین خواهد رفت. بدین روی، قرآن كریم، با استفهام انكاری و سرزنش آمیز، پوچی این پندارِ نادرست را به كسانی كه دلبسته دوران تاریك جاهلیّت، و دلبرده آداب و رسوم آن بودند، اعلام كرده، فرمود: شما و یا هركس دیگر به دوران ارتجاع تاریك جاهلیّت برگردید. محمّد(ص) بمیرد یا بماند، نورانیّت این حقیقت متعالی و رسالت جهانی او، سینه تاریكی ها را می شكافد و پیش می رود.


مصطفی را وعده كرد الطافِ حق

گر بمیری تو، نمیرد این سَبَق


من كتاب و معجزه ت را رافعم

بیش و كم كُن را ز قرآن مانعم


من تو را اندر دو عالم حافظم

طاعنان را از حدیثت رافضم


رونقت را روز روز افزون كنم

نام تو بر زرّ و بر نقره زنم


منبر و محراب سازم بهر تو

در محبّت قهرِ من شد قهرِ تو


من مناره پُر كنم آفاق را

كور گردانم دو چشمِ عاق را


چاكرانت شهرها گیرند و جاه

دین تو گیرد ز ماهی تا به ماه


تا قیامت باقی اش داریم ما

تو مترس از نسخِ دین ای مصطفی


ای رسول ما تو جادو نیستی

صادقی، هم خرقه موسیستی


هست قرآن مر تو را همچون عصا

كفرها را دركَشَد چون اژدها


تو اگر در زیر خاكی خفته ای

چون عصایش دان، تو آنچ گفته ای


قاصدان را بر عصایت دست نی

تو بخسب ای شه مبارك خفتنی


تن بخفته، نورِ تو بر آسمان

بهر پیكارِ تو زِهْ كرده كمان [12] .


نهضت های انقلابی سایر پیامبران نیز یك جنبش ارتجاعی را به دنبال داشته و با ارتداد روبه رو گشته است. تاریخ و قرآن، از بسیاری رجعتها كه پس از پیامبران رخ داده یاد می كنند. رجعت معروف آغاز نهضت حضرت موسی(ع) هم در تاریخ و هم در قرآن، به تفصیل آمده و آن، رجعت یهود در غیبت چهل روزه موسی(ع)، به گوساله پرستی است:

وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسی أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ. [13] و آنگاه كه با موسی چهل شب قرار گذاشتیم؛ آنگاه در غیاب وی، شما گوساله را به پرستش گرفتید، در حالی كه ستمكار بودید.

خداوند در سوره اعراف، آیه 141 تا 155 به تفصیل درباره این جنبش ارتجاعی و عقب گَردِ جاهلی، سخن گفته است و در سوره بقره، از رجعت پیروانِ پیامبران پس از ایشان یاد می فرماید:

تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ مِنْهُم مَن كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَیْنَا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِن بَعْدِهِم مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَلكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُم مَن آمَنَ وَمِنْهُم مَن كَفَرَ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلكِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ. برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری بخشیدیم. از آنان كسی بود كه خدا با او سخن گفت و درجات بعضی از آنان را بالا برد؛ و به عیسی پسر مریم، دلائل آشكار دادیم و او را به وسیله روح القدس، تأیید كردیم؛ و اگر خدا می خواست، كسانی كه پس از آنان بودند، بعد از آن [همه]دلائل روشن كه بر ایشان آمد، به كشتار یكدیگر نمی پرداختند؛ ولی با هم اختلاف كردند. پس بعضی از آنان، كسانی بودند كه ایمان آوردند، و بعضی از آنان، كسانی بودند كه كفر ورزیدند؛ و اگر خدا می خواست، با یكدیگر جنگ نمی كردند؛ ولی خداوند، آنچه را می خواهد انجام می دهد.

در این آیه شریف، ارتجاع در شدیدترین و زشت ترین شكل آن، مجسّم شده است؛ زیرا از مرحله اساسی و خطرناك رجعت، كه تغییر روش مؤمن در قبال مؤمن و تبدیل روش مسالمت جویانه نصیحت و ارشاد به جنگ و كشتار باشد، یاد گردیده و برای رساندنِ تحقق رجعت، دو فعل «اِقْتَتَلَ» و «اِقْتَتَلوُا» به كار رفته است. در نهضت اسلام نیز - چنانكه صدّیقه طاهره(س) بدان اشاره فرمود - رویدادهای ناگواری پس از رحلت پیامبر(ص) رخ داد كه نمونه ای دیگر از بازگشت به جاهلیّت بود و این حركت ارتجاعی و انحطاطی، زمینه انحرافها و رویدادهای تلخ دیگری شد كه یكی پس از دیگری در طول تاریخ پدید آمدند و به تغییر نظام سیاسی، اجتماعی جامعه اسلامی انجامید. امیرالمؤمنین(ع)، در جایی كه از سرنوشت اقوام گذشته و علل انحطاط آنان یاد می كند، به مردم مدینه های «رَسّ» و بازگشت ارتجاعی آنان از سنّتهای پیامبران و سنّتها جاهلی جبّاران عهد پیشین اشاره می نماید:

اِنَّ لَكُمْ فِی الْقُرُونِ السالَفَةِ لَعِبْرَةً... اَیْنَ الْعَمالِقَةُ وَ اَبْناءُ الْعَمالِقة؟ اَیْنَ الْفَراعِنَةُ وَ اَبْناءُ الفَراعِنةِ؟ اَیْنَ اَصْحابُ مَدائِنِ الرَّسِ الَّذینَ قَتَلوُا النَّبیّینَ وَ أَطْفَأوا سُنَنَ الْمُرسَلینَ، وَ اَحْیَواْ سُنَنَ الْجَبَّارینَ؟ [14] همانا در چگونگی گذشت روزگاران پیشین برای شما عبرتهاست. كجایند عمالقه و فرزندان آنها؟ و كجایند فرعونها و فرزندان آنها؟ مردم شهرهای «رسّ» كه پیامبران را كشتند و انوار سنّتهای فرستادگان خدا را خاموش كردند و شیوه های ستمكاران و جبّاران را زنده ساختند، كجایند؟

و در جای دیگر، از جنبش ارتجاعی و چرخش انحطاطی امّت پیامبر اسلام(ص) چنین یاد می كند:

[چون] خداوند، پیامبرش را به سوی خویش فراخواند، گروهی به گمراهی نخستِ خویش بازگشتند و راههای باطل و آرای فاسد، آنها را به هلاكت كشانید، و بر دوستانی جز خدا و رسول او اعتماد كردند، و پیوند خود را با غیر از خویشاوندانِ پیامبر(ص) برقرار ساختند، و از كسانی كه به دوستی آنان فرمان داده شده بودند، دوری گزیدند، و بنای استوار دین را از جای خود منتقل كردند، و در جایی كه شایستگی نداشت، بنیان نهادند: «وَ نَقَلُوا الْبِناءَ عَنْ رَصِّ اَساسِهِ، فَبَنَوهُ فی غَیْر مَوضِعِهِ». [15] .

ای پسران قیله! از شأن شما دور است كه پیش چشم شما میراث پدرم را ببرند و حرمتم را نگاه ندارند، و شما نیز فریاد دادخواهی مرا بشنوید، ولی بدان پاسخ ندهید و مرا در بازپس گیری حقّم یاری نكنید... حضرت زهرا(س) در بخش پایانی گفتار خویش، با خطاب به گروه انصار فرمود: در حالی كه جمعیّت شما و قدرت و توان و ساز و برگ و امكانات شما فراوان است و می توانید در احقاقِ حقّ من و جلوگیری از ستمی كه بر ما خاندان پیامبر روا می دارند، ما را یاری دهید، پس چرا خواری و ذلّت در وجود شما رخنه كرده و مكر و حیله فریبكاران، بر قلبهایتان چیره شده است؟ بدانید كه من، با وجود همه خواری و پستی یی كه شما را فرا گرفته و ایمانتان ضعیف گشته است، «گفتنی ها را گفتم» و حجّت را بر شما تمام كردم. اكنون، این شما و این فدك؛ ولی بدانید كه ننگ حق كشی را بر خود خریدید و خشم خدا را برانگیختند، و آتش دوزخ را كه بر جانها احاطه دارد، پذیرا شدید. آنچه می كنید در محضر خداست «وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ».

آری! چشم خدا بیدار است. به زودی آنان كه ستم كردند، خواهند دانست به كدام بازگشتگاه برخواهند گشت. خواهید فهمید كه این انحرافها و ستمها چه رویدادهای خونبارِ غم انگیزی را در پی دارد. حال كه چنین است، هركاری كه می خواهید بكنید. ما نیز به وظیفه خود عمل می كنیم و در برابر ستم، فریاد می كشیم، اگرچه اكنون دیوار ظلم، آن چنان بلند است كه به گوشها نمی رسد؛ لیكن این فریاد، امروز فضای مدینه را می آكَنَد و فردا و فرداهاست كه خیزش موجهای آن، گوشهای آزادگان عالم را می نوازد. شما منتظر باشید تا میوه تلخ درختی را كه كِشتید، بچینید. ما نیز به انتظار می نشینیم. سخن درباره فاطمه(س) را با آنچه كه از ذهن لطیف عالم فرزانه آیةاللَّه حاج میرزا خلیل كمره ای(ره) بر قلم شیوای او تراویده است، به پایان می بریم: «فاطمه، تنها دختری است از خاندان انبیاء(ع) كه جهان را بانگِ بیدارباش می زند: كه با این دیوار كج، این خانه ویران می شود. من دختر آن كسی هستم كه از خطرها، جهان را آگاهانید. كاری بكنید كه خانه ویران نشود، یا وقتی ویران شد، بر سرِ شما فرود نیاید. دزدان غارتگر، هرگاه دو پشته بارگیری كرده باشند؛ ولی بار هم بدبار باشد، وسیله نقلیّه آنها هم مركبی باشد كه هرچند زین كرده است، پشت آن زخم و پای آن از تاول، سوراخ شده و در معرض گرفت و گیرند. گاه مركب بین راه، زیر بار می خوابد؛ گاه مهتاب می زند؛ گاه صاحب مال به سراغ مال می آید، و گاه، هرسه جهت به هم دست می دهد. شاید اینها انتظار زهرا(س) بود. شاید در انتظار بود كه مهتاب بزند و دزد، رسوا شود.» [16] .


[1] سوره آل عمران، آيه 144.

[2] سوره توبه، آيه 13.

[3] سوره ابراهيم، آيه 8.

[4] سوره همزه، آيه 7-6.

[5] سوره شعراء، آيه 227.

[6] سوره سبأ، آيه 46.

[7] سوره هود، آيه 122-121.

[8] قيله، نام زني است كه تبار قبيله «اوس» و «خزرج» به او مي رسد.

[9] نهج البلاغه، (فيض الاسلام)، حكمت 457.

[10] نهج البلاغه (فيض الاسلام)، ج 4، ص 220.

[11] سوره آل عمران آيه 144.

[12] مثنوي، دفتر سوم، بيت 1212-1197.

[13] سوره بقره، آيه 51.

[14] شرح نهج البلاغة، ابن ميثم، ج 3، خطبه 181.

[15] شرح نهج البلاغة، ابن ميثم، ج 3، خطبه 149.

[16] فاطمه زهرا(س)، ملكه اسلام، ص 46.